سرگئی به کاغذهای روی میز اشاره کرد و پرسید: «ظاهراً مشغول یادداشت برداشتن از نهجالبلاغه بودید...»
کشیش پاسخ داد: «پدر کارپیانس را که میشناسی؛ همان کشیشی که موقع ترک بیروت کلیسایم را سپردم به او. دیروز رفته بودم دیدنش. از من قول گرفت برای تجدید دیدار و ملاقات با مؤمنین، فردا عصر به کلیسا بروم و موعظهای بکنم. من هم پذیرفتم.»
سرگئی پرسید: و حالا دارید برای موعظهتان از نهجالبلاغه یادداشت برمیدارید؟»
کشیش گفت: «بله! علی پیرامون دنیا و آخرت و آیین زندگی مطالبی دارد که بیان آنها مرا از سخنرانیهای کلیشهای و تکراری نجات میدهد. میخواهم اینبار از زبان علی با مردم صحبت کنم.»
سرگئی با تعجب پرسید: «و به آنها میگویی که این سخنان، سخنان علی است؟»
کشیش پاسخ داد: « با خودم فکر میکنم چه عیبی دارد اگر مردم بدانند آنچه شنیدهاند سخنان علی است؟»
سرگئی گفت: « ولی پدر! این کار به نوعی تبلیغ دین اسلام است!»
کشیش تبسمی کرد و گفت: «نه سرگئی، این کار تبلیغ هیچ دینی نیست؛ در واقع آرام کردن دلهاست؛ کلامی است که به مردم آرامش خواهد داد.»
سرگئی گفت: «برای من خیلی عجیب است پدر! شما با خواندن این کتابها از گذشتههایتان فاصله گرفتهاید. تا آنجا که یادم هست، هیچوقت با هیچ مسلمانی دوستی و مراوده نداشتهاید. حالا میخواهید سخنان امام مسلمانان را مثل سخنان عیسی مسیح در کلیسا بخوانید!»
گفت: «آنچه فهمیدهام این است که علی شخصیتی است که در یک دین نمیگنجد. او به یک دین تعلق ندارد.»
ابراهیم_حسنبیگی
قدیس
انتشارات کتاب نیستان
صص ۱۸۹ و ۱۹۰.
مثل معجزه بود...
کعبه را نشاندار کرد...
همهمه افتاد که آن زن که بود...
خیلی زود نام فاطمه بنت اسد بر سر زبانها افتاد که کعبه به احترامش شکاف برداشته بود...
همه دیدند، زنی که به کعبه پناه آورده بود از شکافی که کعبه خورد داخل شد و شکاف هم آمد...
هیچ کلیدی نتوانست درب ورودی کعبه را باز کند. جای شکاف باقی بود و هیچ خبری از داخل خانه نمی آمد...
باید صبر می کردند
صبرشان سه روز شد
سه روز طولانی...
پیش از این قصه شکافته شدن رود نیل به عصای موسی را شنیده بودند آن هم برای نجات بنی اسرائیل...
و حالا کعبه شکافته بود برای نجات پیشوایانِ کدام دین؟!
میلاد مولای مهربان خانه ی فاطمه سلام الله علیها مبارکتون باشه..
میگفت ..
دلت رو خونه امیرالمومنین کن
خونه علی رو حضرت زهرا جارو میزنه!
چه حرف قشنگی 😍
خدایا ..
دل دوستانم خونه امیر المومنین باشه🌹🌹
این کیک دو تخم مرغی هست که چند وقت پیش درست کردم..از دیروز حال ندارم..امروز که روز میلاد امام علی علیهالسلام بود دلم نیومد تو پیجم ،پستی بخاطرشون نباشه..دعا کنیم حال همه خوب خوب خوب بشه..
الان دیدم یه عزیزی پیام داده یه بیو از خودم بدم..
عزیزانم برین ستون برترین عکسهام..پست دوم اونجا همه چی در مورد من هست...ممنونم از همراهیتون🌹🌹
...